نام یکی از دهستانهای بخش تربت جام شهرستان مشهد با 51 آبادی و جمعاً22630 تن جمعیت که همه آبادیها در اطراف تربت جام قرار دارند، این دهستان محدود است از شمال به دهستان پایین جام، از باختر به کوه یزک و بخش طیبات، از خاور به کوه شاه نشین، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نام یکی از دهستانهای بخش تربت جام شهرستان مشهد با 51 آبادی و جمعاً22630 تن جمعیت که همه آبادیها در اطراف تربت جام قرار دارند، این دهستان محدود است از شمال به دهستان پایین جام، از باختر به کوه یزک و بخش طیبات، از خاور به کوه شاه نشین، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نمایی از یک شیء که جداگانه فیلم برداری شده و سپس در مرحله تدوین به صحنه مورد نظر اضافه می شود. این شیء می تواند بخشی از صحنه باشد یا نباشد. نمونه ای از شیء موجود در صحنه، ساعتی است که به دیوار صحنه آویزان شده و زمانی را نشان می دهد. نمونه ای از شیء که در صحنه نیست، برجی است که بر فراز آن ساعتی نصب شده و زمان را نشان می دهد.
نمایی از یک شیء که جداگانه فیلم برداری شده و سپس در مرحله تدوین به صحنه مورد نظر اضافه می شود. این شیء می تواند بخشی از صحنه باشد یا نباشد. نمونه ای از شیء موجود در صحنه، ساعتی است که به دیوار صحنه آویزان شده و زمانی را نشان می دهد. نمونه ای از شیء که در صحنه نیست، برجی است که بر فراز آن ساعتی نصب شده و زمان را نشان می دهد.
وسط هر پا، وسط دو پا. میان ران، میان پاچه. میان پای. ملتقای دو پا از سوی تنه، کودک رسوا و بی آبرو، آلت رجولیت. (ناظم الاطباء) ، شرم زن. (آنندراج) : نیم شمعیش در میان پا کرد. سعدی. و رجوع به میان پای شود، شلوار. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
وسط هر پا، وسط دو پا. میان ران، میان پاچه. میان پای. ملتقای دو پا از سوی تنه، کودک رسوا و بی آبرو، آلت رجولیت. (ناظم الاطباء) ، شرم زن. (آنندراج) : نیم شمعیش در میان پا کرد. سعدی. و رجوع به میان پای شود، شلوار. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
میان پا. میان پاچه. (ناظم الاطباء). رجوع به میان پا شود، آلت مردی. آلت رجولیت. شرم مرد. (یادداشت مؤلف) : تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون. سوزنی. ، دبر. (یادداشت مؤلف) : تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون. سوزنی. ، شرم زن. شیب زن. فرج. شرم. قبل. مقابل دبر. (یادداشت مؤلف) : به بذله گفت به داماد هرچه خواهی هست در آستین میان پای دخترش تیار. حکیم شفائی. ، زیرجامه. (آنندراج)
میان پا. میان پاچه. (ناظم الاطباء). رجوع به میان پا شود، آلت مردی. آلت رجولیت. شرم مرد. (یادداشت مؤلف) : تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون. سوزنی. ، دبر. (یادداشت مؤلف) : تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون. سوزنی. ، شرم زن. شیب زن. فرج. شرم. قبل. مقابل دبر. (یادداشت مؤلف) : به بذله گفت به داماد هرچه خواهی هست در آستین میان پای دخترش تیار. حکیم شفائی. ، زیرجامه. (آنندراج)
مرکز، وسط، کنایه است از مرکز زمین، و قدما معتقد بودند کعبه مرکز زمین است: کعبه همچون شاه زنبوران میانجا معتکف عالمی گردش چو زنبوران غریوان آمده، خاقانی
مرکز، وسط، کنایه است از مرکز زمین، و قدما معتقد بودند کعبه مرکز زمین است: کعبه همچون شاه زنبوران میانجا معتکف عالمی گردش چو زنبوران غریوان آمده، خاقانی
دهی از دهستان حومه بخش کرج شهرستان کرج، واقع در 5 هزارگزی شمال کرج با 262 تن سکنه. آب آن از رود خانه کرج و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی از دهستان حومه بخش کرج شهرستان کرج، واقع در 5 هزارگزی شمال کرج با 262 تن سکنه. آب آن از رود خانه کرج و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)